من همین هستم که هستم. وانمود نمی کنم به چیز دیگری بودن. به آدم ها محبت می کنم، حتی اگر در رابطه با دوستانی فراموش می شوم. حتی اگر خاک می خورم و دفن می شوم، ذره ای نمی گذارم طاقچه ی دلم غبار بگیرد از آدمها. بزرگ شده ام! بله، نشانه ی بزرگ سالی است که در برابر فراموشی و بی تفاوتی، رنج نمی کشیم.

امروز که تلفن را بر می داشتم تا از کسی خبری بگیرم، راستش، از خود خجالت کشیدم. همیشه من بودم که دنبال برقراری هر گفت و گویی بوده. من تماس گرفته ام، من پیام داده ام، من دعوت کرده ام، حتی روزهای دانشگاه، تماما من به خوابگاه رفته ام، همه اش رفتن از من بوده، قدم گذاشتن از من. من به او سر زده ام، من از او خبر گرفته ام، من روز تولدش او را به گپی صمیمانه در کوهی - دور از کلیشه های مسخره ی کیک و کادو - دعوت کرده ام، من تپیده ام،  

و تلفن را گذاردم. اما این بار، قلبم به درد نیامد هیچ هم. بزرگ شده ام. من همین هستم که هستم. شاید دوست داشته نشوم، نادیده گرفته شوم، اما رنج نمی کشم. از آنچه که هستم لذت می برم و تنها کاری که در برابر دوستی های پر غرض و یک طرفه و پر از قضاوت بر می آید، قطع کردن یک تماس است. همین ! 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها